سلطان خوبان

به عشق داداشم محمدعلی

سلطان خوبان

به عشق داداشم محمدعلی

مطالب پربحث‌تر

۱۷ مطلب با موضوع «شعر روز» ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

مرا تُرکی است مشکین موی و نسرین بوی و سیمین بر

سُها لب، مشتری غبغب، هلال ابروی و مَه پیکر


چو گردد رام و گیرد جام و بخشد کام و تابد رخ

بُوَد گلبیز و حالت خیز و سِحْر انگیز و غارتگر


دهانش تنگ و قلبش سنگ و صلحش جنگ و مِهرش کین

به قد تیر و به مو قیر و به رخ شیر و به لب شِکّر


چه بر ایوان، چه در میدان، چه با مستان، چه در بستان

نشیند تُــرْش و گوید تلخ و آرد شور و سازد شرّ


چو آید رقص و دزدد ساق و گردد دور، نشناسم؛

ترنج از شَست و شَست از دست و دست از پا و پا از سر !!

  • Alomina Ph
  • ۰
  • ۰

بوی پیراهن

بوی پیراهنی ای باد بیاور، ورنه

غم یوسف بکشد عاشق کنعانی را

  • Alomina Ph
  • ۰
  • ۰

امشب محمدعلی بهم زنگ زده بود

خیلی خوشحال شدم

گفت چرا مثل همیشه نیستی؟

خواستم بگم از دوریت

ولی نگفتم آخه...

لاف عشق و گله از یار؟ زهی لاف دروغ

عشق بازان چنین مستحق هجران اند

  • Alomina Ph
  • ۰
  • ۰

روضه ی رضوان

پدرم روضه ی رضوان به دو گندم نفروخت

عشق حوا ز بهشتش خوشتر آمد پدرم را



پ.ن: به نظرم اولین داستان عاشقانه رو خدا نوشته، آدم بدون حوا بهشت رو میخواست چیکار؟؟؟

  • Alomina Ph
  • ۰
  • ۰

لرزه های اصفهان لرزه بر قلبم زده

لرزه های موی تو عالمی برهم زده

  • Alomina Ph
  • ۱
  • ۰

محمدعلی

ماه من تابد ز خاک اصفهان

عید من باشد وصال دل ستان

روز من روشن ز نور مهر او

خواب من رویای ماه هفشجان

  • Alomina Ph
  • ۰
  • ۰

گفتمش در دل و جانی تو بگو من چکنم

گفت نبض ضربانی تو بگو من چکنم؟


گفتمش تشنه ی عشق تو شدم رحمی کن

گفت عشقی ؛ هیجانی تو بگو من چکنم؟


گفتمش ماه شدی راه شدی در دل من

گفت با من تو نمانی تو بگو من چکنم؟


گفتمش آتش عشقت به دلم دامن زد

گفت خود آتش جانی تو بگو من چکنم؟


گفتمش گر تو نباشی ز غمت میمیرم

گفت جانی و جهانی تو بگو من نکن؟؟

  • Alomina Ph
  • ۱
  • ۰

شهادت

زود بیدار شدم تا سر ساعت برسم 
بایداین بار به غوغای قیامت برسم

من به "قد قامت" یاران نرسیدم، ای کاش
لا اقل رکعت آخر به جماعت برسم

آه ،مادر! مگر از من چه گناهی سر زد
که دعا کردی و گفتی به سلامت برسم؟

طمع بوسه مدار از لبم ای چشمه که من
نذر دارم لب تشنه به زیارت برسم

سیب سرخی سر نیزه ست...دعا کن من نیز
اینچنین کال نمانم به شهادت برسم

  • Alomina Ph
  • ۱
  • ۰

مختاری

من که اصرار ندارم تو خودت مختاری

یا بمان... یا که نرو... یا نگهت میدارم

  • Alomina Ph
  • ۱
  • ۰

چه کوتاه است شبهای وصال دلبران یا رب 


  

خدا از عمر ما بر عمر این شبها بیفزاید 


  • Alomina Ph
>