بی همگان به سر شود
لطفاً شبیه همگان نشو !
بی همگان به سر شود
لطفاً شبیه همگان نشو !
مرا تُرکی است مشکین موی و نسرین بوی و سیمین بر
سُها لب، مشتری غبغب، هلال ابروی و مَه پیکر
چو گردد رام و گیرد جام و بخشد کام و تابد رخ
بُوَد گلبیز و حالت خیز و سِحْر انگیز و غارتگر
دهانش تنگ و قلبش سنگ و صلحش جنگ و مِهرش کین
به قد تیر و به مو قیر و به رخ شیر و به لب شِکّر
چه بر ایوان، چه در میدان، چه با مستان، چه در بستان
نشیند تُــرْش و گوید تلخ و آرد شور و سازد شرّ
چو آید رقص و دزدد ساق و گردد دور، نشناسم؛
ترنج از شَست و شَست از دست و دست از پا و پا از سر !!
بوی پیراهنی ای باد بیاور، ورنه
غم یوسف بکشد عاشق کنعانی را
یکشنبه ی هفته ی بعد عروسی سید سجاده
خوشحال بودم که محمدعلی میره من هم میرم میبینمش
ولی همین الان بهم گفت که نمیره...
یعنی دلم یه ذره شده برای دیدن اون روی ماهش
ولی چه کنم خدا مقدر نکرده زیاد ببینمش
پ.ن:
از خدا می طلبم صحبت روشن رایی...
17 مرداد، سالروز عقد قرارداد1919 بین ایران و بریتانیا
وثوق الدوله، صدر اعظم احمدشاه قاجار به خاطر فشار تورّم و رکود اقتصادی و بالارفتن قیمت سکّه و ارز و تحریم ها تصمیم گرفت با بریتانیا مذاکره کند. و از آنجا که هیچ کس مورد اعتماد نبود غیر از خود بریتانیایی ها، به هیچ کس چیزی نگفت و یواشکی پشت درهای بسته مذاکره کرد. تازه چون این طور مذاکرات پنهانی کار بسیار طاقت فرسایی بود و ممکن بود وثوق الدوله از شدت خستگی دچار بیماری شود و در اثنای هذیان گفتن مفاد قرارداد را لو بدهد، چهارصد هزار تومان هم از بریتانیا هدیه گرفت. خلاصه آنها برای خودشان قرارداد نوشتند و به احمدشاه خبردادند. احمدشاه هم که عجله داشت و می خواست سریع برود فرنگ، به کالسکه چی گفت «یه دیقه وایسا» و کالسکه چی یه دیقه وایساد. احمدشاه سریع پیاده شد و گفت «الان عجله دارم وقت نیست توضیح بدم. ولی ما یه قرارداد با بریتانیا امضا کردیم. بیست دقیقه ای تصویبش کنید بره. خدافظ.» و رفت.
در قرارداد 1919 قرارشد ارتش ایران مال بریتانیا باشد. در مقابل، اگر ایران ارتش یا مهمات خواست، بریتانیا به خرج ایران به ایران ارتش و مهمات بدهد. ضمنا اگر یک وزیر عالی رتبه ایرانی، زیر دست یک مستشار بریتانیایی شد، بهرحال یکی شان باید عزل شود.
خلاصه قرارداد 1919 خیلی قرارداد خوبی بود و ایران می توانست به خرج خودش خیلی چیزها به دست بیاورد. منتهی بعضی بی شناسنامه های بی سواد آن دوران چشم دیدن وثوق الدوله را نداشتند و به همین دلیل تا او برکنار شد سریع قرارداد1919 را هم از بین بردند لبوفروشهای از جای معدودی تغذیه شونده. بریتانیا هم طی بیانیه ای رسما اعلام کرد که خیلی بی تربیت اید و اصلا با شما قهریم!
به نقل از کانال طنزیم
امشب محمدعلی بهم زنگ زده بود
خیلی خوشحال شدم
گفت چرا مثل همیشه نیستی؟
خواستم بگم از دوریت
ولی نگفتم آخه...
لاف عشق و گله از یار؟ زهی لاف دروغ
عشق بازان چنین مستحق هجران اند
پدرم روضه ی رضوان به دو گندم نفروخت
عشق حوا ز بهشتش خوشتر آمد پدرم را
پ.ن: به نظرم اولین داستان عاشقانه رو خدا نوشته، آدم بدون حوا بهشت رو میخواست چیکار؟؟؟