ماه من تابد ز خاک اصفهان
عید من باشد وصال دل ستان
روز من روشن ز نور مهر او
خواب من رویای ماه هفشجان
ماه من تابد ز خاک اصفهان
عید من باشد وصال دل ستان
روز من روشن ز نور مهر او
خواب من رویای ماه هفشجان
گفتمش در دل و جانی تو بگو من چکنم
گفت نبض ضربانی تو بگو من چکنم؟
گفتمش تشنه ی عشق تو شدم رحمی کن
گفت عشقی ؛ هیجانی تو بگو من چکنم؟
گفتمش ماه شدی راه شدی در دل من
گفت با من تو نمانی تو بگو من چکنم؟
گفتمش آتش عشقت به دلم دامن زد
گفت خود آتش جانی تو بگو من چکنم؟
گفتمش گر تو نباشی ز غمت میمیرم
گفت جانی و جهانی تو بگو من نکن؟؟