امشب محمدعلی بهم زنگ زده بود
خیلی خوشحال شدم
گفت چرا مثل همیشه نیستی؟
خواستم بگم از دوریت
ولی نگفتم آخه...
لاف عشق و گله از یار؟ زهی لاف دروغ
عشق بازان چنین مستحق هجران اند
امشب محمدعلی بهم زنگ زده بود
خیلی خوشحال شدم
گفت چرا مثل همیشه نیستی؟
خواستم بگم از دوریت
ولی نگفتم آخه...
لاف عشق و گله از یار؟ زهی لاف دروغ
عشق بازان چنین مستحق هجران اند
پدرم روضه ی رضوان به دو گندم نفروخت
عشق حوا ز بهشتش خوشتر آمد پدرم را
پ.ن: به نظرم اولین داستان عاشقانه رو خدا نوشته، آدم بدون حوا بهشت رو میخواست چیکار؟؟؟